ریتم آهنگ

شناخت ربکا بلمور؛ نقاش بومی آمریکای شمالی (بخش یک)

شناخت ربکا بلمور؛ نقاش بومی آمریکای شمالی (بخش یک)

خلاصه ای از ربکا بلمور

آثار ربکا بلمور برای همیشه با حس پریشانی، جابجایی و در نهایت خشم تمام عیار در مورد تعصب طولانی مدت و خشونت وحشیانه ای که بومیان تجربه کرده اند، القا می شود. او به اطلاع رسانی و افزایش آگاهی پیرامون تلاش برای پاک کردن فرهنگ بومیان آمریکایی پرداخت  و به این ترتیب، بلمور اولین زن بومی بود که به نمایندگی از کانادا در بینال ونیز در سال 2005 شرکت کرد. او از یک زبان زیباشناختی پیچیده استفاده می کند که زیبایی را به عنوان یک ویژگی مهم ممتاز می کند. ابزار هنری لازم برای قابل دسترس کردن حتی افتضاح ترین موضوعات. او علاقه ای تزلزل ناپذیر به ارتباط انسانی دارد و مکالمه - هرچند دردناک - را از یک نقطه شروع صمیمی که به بیرون می رسد ایجاد می کند. بلمور به عنوان یک زن بومی بلافاصله احساس می‌کند که ساکت شده و از ریشه‌هایش تغذیه شده است. بنابراین اگرچه او به شدت بر میراث خود تمرکز می کند، تنش مشابهی در قلب همه بحث های عمیق پیرامون هویت نهفته است.

 

دستاوردهای

بلمور به افشای بزرگی و تراژدی خشونت علیه زنان اختصاص دارد. زنان بومی آمریکایی بیش از هر گروه قومی دیگری در آمریکا و کانادا به قتل می رسند. مرتکبین این جنایات فجیع غالباً محاکمه نمی شوند. بر این اساس، آثار خشونت، از جمله فریادهای سوراخ‌کننده، خون و گوشت بریده‌شده همگی در آثار بلمور ظاهر می‌شود. از طریق هنر، او با موفقیت به ما توجه می کند که حتی در کشورهای به اصطلاح "متمدن" که در صلح هستند، زنان همچنان تحقیر می شوند و بدون فکر کشته می شوند.

بلمور اغلب در کارهای خود مذهب و آیینی را تداعی می کند، از جمله دایره هایی از نور شمع و مدوناهای پوشیده شده. اینها شبیه موتیف هایی هستند که در آثار هنرمند مهاجر کوبایی، آنا مندیتا ظاهر می شوند. هر دو هنرمند اشیاء خاصی را با اهمیت خاصی القا می کنند و آنها را با دقت دستکاری می کنند تا معنا را کشف کنند، گرایشی که با دیگر هنرمندان زن چند رشته ای نمایشی از جمله مارینا آبراموویچ، مونا هاتوم و یوکو اونو مشترک است. جالب اینجاست که بلمور همه غریبه‌هایی که سرزمین‌های جدید را اشغال می‌کنند، به این هنرمندان برجسته پرفورمنس می‌پیوندد تا مفاهیم تعلق جهانی را در کنار عینیت‌شدن و برچسب‌گذاری «خارجی» بررسی کند.

استفاده از نماد رنگ به ویژه در کار بلمور قوی است و او اغلب از رنگ قرمز برای نشان دادن درد استفاده می کند. علاوه بر این، رنگ قرمز معمولاً همراه با خون ریخته شده در آزار فیزیکی واقعی مردم بومی است. برخی از آثار افرادی را نشان می‌دهند که با پارچه‌های قرمز و سفید در وضعیت‌های بسیار ناهنجار و سختی نگهداری می‌شوند. بلمور از این رنگ های قوی در کنار جنبه های خاصی از زیبایی استفاده می کند تا توجه بیننده را به خود جلب کند. با بررسی دقیق تر، او نشان می دهد که تروما هسته اصلی تمرین او است، اما اعتقاد بسیار قوی به قدرت شفابخش هماهنگی زیبایی شناختی دارد.

این هنرمند پیوند قوی با طبیعت احساس می کند و خود و همه مردم را "عناصر" توصیف می کند. این ایده به استفاده بلمور از مواد تبدیل می شود، زیرا او اغلب از گل، آب، چوب، پنبه و پوست حیوانات استفاده می کند. مواد طبیعی در ابتدا به نظر می‌رسند که آسایش را به ارمغان می‌آورند، اما اغلب به غیبت و از دست دادن، با ریختن خون و آب و ایجاد فضای خالی در زیر پوست و لباس‌های خالی اشاره می‌کنند. این هنرمند به طور مداوم این واقعیت را برجسته می کند که جنایات انسانی به طبیعت خیانت می کند.

 

بیوگرافی ربکا بلمور

دوران کودکی

ربکا بلمور در یک خانواده بزرگ Anishinaabe (بخشی از Lac Seul First Nation) در آپسالا، انتاریو، کانادا متولد شد. او در Sioux Lookout بزرگ شد و هر تابستان تا سن 16 سالگی را با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود در شمال غربی انتاریو گذراند، که با آنها فقط به زبان اجدادش اوجیبوا صحبت می کرد. او توضیح می دهد که مادربزرگش «در برابر زبان انگلیسی مقاومت می کرد» و از یادگیری انگلیسی امتناع می کرد، در حالی که مادر بلمور متعهد بود که او فقط انگلیسی صحبت کند تا بتواند در «این دنیای جدید» زنده بماند و پیشرفت کند. دو برادر بزرگتر بلمور هر دو به مدارس مسکونی فرستاده شدند، جایی که آنها از صحبت به زبان مادری خود منع شدند. در طول این تابستان ها، بلمور همچنین از مادربزرگش در مورد برداشت/جستجوی غذا از زمین، و همچنین به دام انداختن و ماهیگیری یاد گرفت.

 

او به دبیرستانی عمدتاً سفیدپوست در تاندر بی، انتاریو فرستاده شد، جایی که با یک خانواده غیر بومی سوار شد. همانطور که برای بسیاری از جوانان بومی اتفاق افتاده است، این تجربه باعث شد که بلمور احساس جابجایی و از دست دادن فرهنگی را در خود ایجاد کند. به دلیل احساس طرد شدن، او تحصیل را رها کرد و چند سال بعد قبل از اتمام تحصیلات متوسطه خود به یک سری مشاغل عجیب و غریب مشغول شد. در حالی که سال آخر خود را به پایان می رساند، با یک معلم هنر صمیمی شد که او را تشویق کرد تا یک نقاشی را برای مسابقه ارسال کند و برای آن جایزه اول را به دست آورد. بلمور می‌گوید که می‌خواست هنرمند شود "چون نمی‌دانستم چه کار دیگری انجام دهم. می‌توانستم راننده کامیون شوم زیرا جاده و آزادی جاده را دوست داشتم. قبلاً پیشخدمت یک ایستگاه کامیون بودم. من فکر می کنم که هنر آزادی است و رانندگی کامیون آزادی است."

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”